چربی و نرمی. ملاطفت و مهربانی. تواضع و فروتنی، تملق و چاپلوسی. زبان بازی. اظهار عجز و فروتنی از روی ریا و فریب: ز چرب و نرمی دشمن فریب عجز مخور دلیر بر سر این آب زیر کاه مرو. صائب
چربی و نرمی. ملاطفت و مهربانی. تواضع و فروتنی، تملق و چاپلوسی. زبان بازی. اظهار عجز و فروتنی از روی ریا و فریب: ز چرب و نرمی دشمن فریب عجز مخور دلیر بر سر این آب زیر کاه مرو. صائب
غذای چرب و نرم، طعام و خوراک پرروغن و پخته، کنایه از غذای مطبوع و لذیذ. خوراک خوردنی و دوست داشتنی. غذائی باب طبع. طعام لذیذ و گوارا: وز بهر خز و بز و خورشهای چرب و نرم گاهی به بحر رومی و گاهی به کوه غور. ناصرخسرو. - زبان چرب و نرم، زبانی که سخن مطبوع و دلپذیر گوید. متملق و چاپلوس. رجوع به چرب و نرمی شود. - سخن چرب و نرم، گفتاری نرم و دلنشین و رام کننده
غذای چرب و نرم، طعام و خوراک پرروغن و پخته، کنایه از غذای مطبوع و لذیذ. خوراک خوردنی و دوست داشتنی. غذائی باب طبع. طعام لذیذ و گوارا: وز بهر خز و بز و خورشهای چرب و نرم گاهی به بحر رومی و گاهی به کوه غور. ناصرخسرو. - زبان چرب و نرم، زبانی که سخن مطبوع و دلپذیر گوید. متملق و چاپلوس. رجوع به چرب و نرمی شود. - سخن چرب و نرم، گفتاری نرم و دلنشین و رام کننده